مسافر
Tuesday, April 19, 2005
کاش امروز تمام می شد -
تا فردا تصمیمی تازه بگیرم
.........
چراغها را خاموش کن -
تا ظلمت شعری تازه بگوید
چقدر اینجا همه چیز پلاسیده است
.........
مغرب از کدام سو است ؟ -
می خواهم به دنبال خورشید بروم
دیری است که از اینجا رخت بربسته -
گویی راه مشرق را گم کرده
! راستی -
گفتی مغرب پشت کدام کوه است ؟
تو را نای پا فسردن نیست -
باش تا خودش راه مشرق بجوید
همچون هزاره های پیش
. با پا نمی روم -
. با باد می روم
... مغرب کدام سو است ؟
........
.خورشید ز مشرق دمید و تودر پشت کوه های مغرب نهان شدی
!یا نه
... بهتر بگویمت
. تو گم شدی
نظرات (0)
منو اصلی
آخرين مطالب
لیست دوستان
امکانات
لینکها در صفحه جدید
تشکر


کليه حقوق محفوظ است